سفارش تبلیغ
صبا ویژن























نگاه نو

سلام

    چند هفته ای بود که شبکه سوم سیما سریالی  با نام "زمانه" را پخش می کرد که این سریال در هفته جاری به پایان رسید. با شناختی که از آقای فتحی کارگردان این سریال داشتم، معمولا داستان اون رو دنبال می کردم. این سریال موضوعات اجتماعی زیادی که واقعیت های جامعه امروز ایران هست را بیان کرد. اما مهمترین موضوعی که به نظر من مطرح شد و پایه و اساس مشکلات بعدی در این سریال شد بحث ازدواج شخصیت های اصلی داستان (بهزاد و ارغوان) بود. به اقتضای شغلم با بهزاد ها و ارغوان های زیادی  که دور و بر ما زندگی می کنند برخورد می کنم. دختران و پسران جوانی که درگیر روابط عاطفی و احساسی می شوند و تنها با این دلیل و توجیه ازدواج می کنند، و عموما نتیجه این ازدواج ها هم به جایی ختم می شود که ازدواج این دونفر ختم شد، یعنی جدایی و طلاق.

 اشاره کردم که این موضوعی که به آن پرداخته شد خیلی جالب بود و جای کار بیشتری هم داشت اما به نظر من داستان سریال بد ادامه پیدا کرد و به بدترین شکل ممکن هم پایان یافت. نمی دونم چرا سریال های ما درد، مشکل و بدبختی افراد رو به بهترین شکل ممکن نشان میدهند اما راه اصلاح و برخورد مناسب با آن را به شکل بدی نشان می دهند. چقدر خوب بود که از تعدادی از مهارتهای زندگی از جمله حل مسأله و تفکر انتقادی در این سریال استفاده می کردیم و نشان می دادیم که راه حل های منطقی تری هم برای این مشکلات وجود داشت...

و اما نکته آخر اینکه،  در اغلب سریال ها و فیلم ها معمولا مشاور حقوقی و انتظامی در کنار نویسنده فیلمنامه و کارگردان حضور دارد، چقدر خوب بود که نویسنده فیلمنامه و کارگردان این سریال و فیلم های دیگری که به موضوعات و آسیب های اجتماعی می پردازند، از نظرات مشاورین روان شناسی هم استفاده می کردند.


نوشته شده در پنج شنبه 91/12/3ساعت 11:45 عصر توسط محمد مجیدی| نظرات ( ) |

سلام

چند وقتی است که مجددا فرصت کسب علم و دانش برایم فراهم شد، در دانشگاهی که آزاد است و البته اسلامی!  نکته ای که در این دانشگاه از ابتدا برایم جالب بود اینکه همه خانمهای دانشجوی دانشگاه از چادر استفاده می کردند. در نگاه اول با خودم گفتم حتما به خاطر اسلامی بودن این دانشگاه هست! اما پس از مدتی با مشاهده چادرهایی که به زمین و روی گرد وخاک کشیده می شد و با مشاهده برادران حراست جمع و جور می شد! متوجه شدم که داستان چیز دیگری است، " اجباری بودن استفاده از چادر در این دانشگاه! "...

و اما این موضوع بهانه ای شد برای یاد آوری چند نکته:

- اصرار و اجبار به رعایت یک موضوع، همیشه و همه وقت باعث رعایت اون توسط دیگران نمیشه و چه بسا گاهی اوقات نتیجه عکس داره. به عنوان نمونه به محض خروج از فضای دانشگاه به سرعت چادر ها توسط اکثر این دانشجویان کنار گذاشته میشد. چقدر خوبه که به جای اصرار به اینکه دانشجویان چادر سر کنند روی حجاب و پوشش مناسب و کامل تاکید کنیم. با این توصیف هر حجاب کاملی میتونه حجاب برتر باشه.

- تاکید و تمرکز زیاد روی حجاب خانم ها در این دانشگاه باعث شده که برای پسرها یک حاشیه امن ایجاد بشه! و اونها با هر پوشش که دوست دارن به دانشگاه بیان. در صورتی که لزوم داشتن پوشش مناسب باید هم برای دختر و هم برای پسر بصورت همزمان مطرح باشه.

- به نظر میرسه که این اقدامات،  دفاعی  بد از چادر باشه. و معمولا هم دفاع های بد نه تنها باعث گسترش و تبلیغ برای یک موضوع نمیشه بلکه بعضی وقتها نتیجه منفی و عکس داره.

  انشاا.. که نتیجه تربیت های ما در خانه و مدرسه و جامعه طوری باشه که مفاهیم و ارزشهای اخلاقی و دینی برای بچه ها درونی بشه و نه اینکه از روی اصرار و اجبار رعایت بشه. به اعتقاد روان شناسان و نظریه پردازان تعلیم و تربیت، مفاهیمی که در انسانها درونی بشه در همه حال و در همه جا توسط خود شخص و بدون توجه به نظر دیگران رعایت میشه. به عبارتی دگر اون فرد نه تنها خودش رو در جامعه خودمون ملزم به رعایت این ارزشها و از جمله حجاب میدونه بلکه اون رو در همه جا رعایت میکنه، حتی در بلاد کفر...



نوشته شده در جمعه 91/11/20ساعت 12:33 عصر توسط محمد مجیدی| نظرات ( ) |

سلام دوستان

قبل از هر چیز میلاد پیامبر رحمت را به همه شما دوستان عزیز تبریک میگم.

در خصوص تأخیر طولانی در به روزرسانی وبلاگ لازم میدونم از همه دوستان معذرت خواهی کنم. چند وقتی به خاطر یک سری مشغله اداری و همچنین یک فرصت تحصیلی جدید که برایم بوجود آمد، متآسفانه کمتر فرصت نوشتن مطلب در وبلاگ رو داشتم. انشاا.. از این به بعد منظم تر وبلاگ را به روز خواهم کرد.

تا بعد...



نوشته شده در سه شنبه 91/11/10ساعت 6:39 عصر توسط محمد مجیدی| نظرات ( ) |

سلام

1-       هفته قبل توی اداره گزارش خاصی داشتیم: "زن و شوهر جوانی توی پارک چادر زدند و با نوزاد 20 روزه! شون توی چادر زندگی می کنند، البته در گرمای 42 درجه!" همکاران مددکارمون این گزارش رو تأیید کردند و مقرر شد که برای پیدا کردن محل اسکان با این خانواده همکاری کنند. به دلیل محدودیت اعتبارات! تصمیم گرفته شد تا با یکی از ادارات همکار در بخش حمایتی مکاتبه بشه تا بخشی از کمک ها توسط اونها صورت بگیره. پس از چند روز و بخاطر این که اقدام خاصی صورت نگرفت با مسؤل مربوطه در آن اداره تماس گرفتم و متوجه شدم با وجود اورژانسی بودن این مورد، ظاهرا برنامه خاصی برای کمک به این خانواده  ندارند...

2-       چند روز بعد از این ماجرا، این آقای مسؤل رو توی یکی از برنامه های زنده تلویزیونی ویژه کمک به مستمندان و نیازمندان که جمعیت مردمی زیادی هم اونجا بودند دیدم که با احساسات و هیجان خاصی در باب کمک به مستمندان و نیازمندان صحبت می کرد و از برنامه های خاص اداره متبوع خودش در این خصوص هم سخنانی داشتند و گزارشات  زیادی هم ارائه دادند ( که آدم رو یاد گزارش آگهی تلویزیونی می انداخت!)...

3-       چند  روز بعد از این برنامه متوجه شدم که این آقای نیازمند که در چادر زندگی میکرد از طریق این برنامه تلویزیونی متوجه حضور مسؤلین شده و با حضور در این برنامه و با مراجعه به این مسؤلین  قول و دستور ابلاغ کمک مالی رو از اونها می گیره!!

 *********************

و اما چند نکته:

بر اساس آموزه های دینی ما کمک به نیازمندان باید به شکلی باشه که حرمت و شأن اونها حفظ بشه، نمیدونم چرا این اصل بدیهی و انسانی رو رعایت نمی کنیم.  مگر کم به مردم گفتیم و شنیدیم که حضرت علی (ع) در دل شب و بصورت ناشناس به مستمندان کمک می کردند و اونقدر به این رویه ادامه دادند که پس از شهادتشان مستمندان کوفه  متوجه شدند که این کمک کننده ناشناس حضرت علی می باشد؟

چرا اینقدر میل به رفتارهای نمایشی در ما زیاد شده؟

چرا برای هیجان دادن به برنامه های تلویزیونی، به راحتی افراد نیازمند و مستمند رو توی این برنامه ها نمایش میدیم و با ریختن آبروی اونها  قصد داریم برای خودمون آبرو و اعتبار بخریم؟ ...

بد نیست که سخنان ائمه و بزرگان دینی مان در باب کمک به نیازمندان رو مرور کنیم و به آن عمل کنیم. 


نوشته شده در یکشنبه 91/5/22ساعت 8:16 عصر توسط محمد مجیدی| نظرات ( ) |

سلام

        ظاهرا، آموزش و پرورش قصد داره که از سال جدید تحصیلی، نظام آموزش 6-3-3  و به دنبال آن احیای ششم ابتدایی رو اجرایی کنه. واقعا جای یک سؤال خیلی جدی وجود داره که آیا این اقدامات با پشتوانه فکری و علمی صورت میگیره یا با دلایل خاص و برای رفع مشکلات موقتی؟ (یادم میاد چند سال قبل گفته میشد که برای مقابله با کمبود معلم زبان آموزش زبان انگلیسی رو از سال اول راهنمایی حذف کردند!).

در بررسی نظام آموزشی در یکی دو دهه اخیر مشخص میشه که سیستم آموزشی ابتدایی تا متوسطه ما  تغییرات زیادی داشته که از جمله آنها: ایجاد سیستم ترمی، ایجاد سیستم سالی واحدی، ایجاد دوره پیش دانشگاهی، ارزشیابی توصیفی ابتدایی، حذف و ایجاد مجدد معاونت پرورشی و آخرین نمونه آن هم احیای ششم ابتدایی هست. اینکه ما بر اساس مدل های جدید آموزش، نظام آموزشی خودمون رو تغییر و تطبیق بدهیم چیز بدی نیست اما اعمال تغییرات سریع روی سیستم آموزشی دانش آموزان نه تنها باعث سردرگمی دانش آموزان میشه بلکه باعث نارضایتی مجموعه مربیان آموزشی هم خواهد بود.  

واقعا،  فرزندان ما چه گناهی کردند که باید سوژه ای برای آزمایش این تغیرات گاه و بیگاه باشند؟

 

و اما چند پیشنهاد:

   1-    بازبینی نظام آموزشی در مقاطع زمانی 10 یا 20 ساله و در صورت نیاز تغییر قوانین در سطح کلان و نه با ارائه بخشنامه و آئین نامه.

2-  انجام تغییرات احتمالی،  ابتدا در سطحی محدود و آزمایشی و سپس اجرای عمومی و کشوری آن.

3-  آموزش دقیق و علمی مجریان (با یک همایش و دوره آموزشی یکی دو روزه نمی توان مجریان را توجیه کرد!)    


نوشته شده در سه شنبه 91/5/3ساعت 5:2 عصر توسط محمد مجیدی| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >